diana234



چهره های ماندگاری که هرکدام به شخصه چرخ پیشرفت علم پزشکی ایران را در تمام سربالایی های دوران، هل دادند و به جایی نزدیک قله رسانده اند.
دکتر یحی دولتی (فوق تخصص پوست از آمریکا)، هرمز شمس (فوق تخصص چشم پزشکی از فرانسه) و داریوش فرهود(دکتری ژنتیک از آلمان).

هرکدام یک گوشه دنیا، علم عالم را اندوخته اند و حالا در کشورشان دستِ پر مهری دارند برای درمان هر مریض.
دیروز که رفیقم ویدیوی برنامه را برایم فرستاد، سه ساعت برنامه را یک نفس دیدم و انگشت به دهان از این متعجب بودم که این همه علم و ادب چطور یکجا جمع می شود؟ اصلا یک انسان با این کوله بار علم، با یک عمر تجربه، در اوج قله علم و شهرت، چطور اینقدر متواضع و مهربان و دوست داشتنی می شود؟

سه نفر مهمان برنامه، خاطره گفتند، لطیفه گفتند، از رَدِ علمِ بوعلی سینا در پیشرفت های پزشکی نوین، از علت برگشتن به وطن، از عشق میهن، از مهر و مهربانی گفتند.
حرف هایی که این روزها کمتر می شنویم.

دکتر فرهود را کم و بیش می شناختم، پدر علم ژنتیک ایران که چندین نظریه بی نظیر دارد. قبل تر ها در یک مصاحبه تلویزیونی می گفت ما باید هر روز هویت ایرانی را <<به رخ جوانانمان بکشیم>> تا یادشان نرود کی و کجا هستند. می گفت حتی یک هم هیچوقت از محله خودش ی نمی کند چون در آنجا همه، او و خانواده اش را می شناسند و هویت دارد. و انسان های بی هویت، بالن هایی هستند که نه به زمین وصل اند و نه متعلق به آسمان اند.

جایی هم گفته بود ما این روزها با مرضی وحشتناک تر از فرار مغزها مواجهیم. گفته بود فرار ژن های نخبه از ایران در قالب تحرک جمعیت (population dynamic) و مهاجرت نخبگان، یک مرگ خاموش است برای ملتی با این سابقه و بنیه. کشوری که ژن های نخبه را از دست دهد، در آینده سبدهای سرمایه اش برای پیشرفت، خالی خواهد بود.
به هر حال دکتر فرهود نظریه های جالب زیاد دارد، اما از همه جالب تر این است که این دانشمند علم ژنتیک، کتابی نوشته درباره فرهنگ ایرانی. او در این برنامه می گفت: مهربانی بخشی از فرهنگ ماست.
یک بخش اساسی از ژن هر ایرانی. و حالا این ژن اصیل، کم کم با ثمره دنیای هزار رنگ امروزی، یعنی خشونت و استرس, جایگزین می شود. شاید بر اثر فرار ژن ها از کشور یا بر اثر بی هویتی این روزهای ما یا حتی شرایط ناگزیر زندگی امروزی. دکتر می گفت ما این روزها عصبانیت و استرس را در قالب ژن های بد به نسل های بعدمان هدیه می دهیم. بعد هم پدرانه پزشک ها را توصیه کرد به اکسیر <<خوشرویی>> که اغلب مرض ها را دوا می کند.
می گفت جایی خوانده که پزشک باید با ادبیات عجین باشد، شاید تا به عمق دل ها دست پیدا کند.
القصه اینکه این حرف ها را منِ یک لا قبا نمیزنم، دانشمندی که مرز های ژنتیک را درنوردیده و حالا تکیه به خِرَد زده می گوید. می گوید ژن مهر و مهرورزی با عشق ادبیات، سال هاست که در خلق و خوی ما ایرانی ها تثبیت شده و به خوردِ روح و روانمان رفته. و هر روز باید این درس عشق را مشق کنیم.
تا نرسد روزی که این اصل اصیل ایرانی، این ژن ادب و مهربانی، کمرنگ و نایاب شود.

دوست دارم انتهای نوشته را با خاطره سیاوش صفاریان پور
(مجری برنامه) تمام کنم که نوشته بود:
وقتی برنامه تمام شد، همه رفتند و آسیاب آرام شد.
آقای خدماتی که مرد جا افتاده و ساکتی بود به من گفت
:<<آدم حسابی هایی بودند، این ها تمام بشوند چه می شود!!!>>


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها


mojedaryai لیست اخبار suwindjourbia nicaselfca saman12 rahjooyan دانلودستان آریانا موزیک shamimofpayiz دانلود رایگان کتب، نمونه سوالات و جزوات ریاضی مقاطع عالی